افتخارم این است که ایرانیم
رهبر فرزانه ام دلهای عالم شاد کرد
نقشه های شوم استکبار را بر باد کر
دیدی آخر نطق او بر اهل اجلاس سران
کرده افشا قدرت پوشالی مستکبران
یا علی شور حسینی می دهی
بوی جان بخش خمینی می دهی
رهبر فرزانه ام دلهای عالم شاد کرد
نقشه های شوم استکبار را بر باد کر
دیدی آخر نطق او بر اهل اجلاس سران
کرده افشا قدرت پوشالی مستکبران
یا علی شور حسینی می دهی
بوی جان بخش خمینی می دهی
اهمیت شیوه ها
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ( هر که امر به معروف می کند ،باید شیوه اش نیز معروف باشد)
قرآن می فرماید : نیکی در این نیست که از بی راهه به خانه ها وارد شوید ، نیکی دراین است که از راه آن وارد شوید.
امام باقر علیه السلام ذیل این آیه فرمود : خانه ها را از راهش وارد شوید یعنی هر کاری را از راهش انجام دهید !
آری برای هرمعروف و منکری ، از هر شخصی درهر مکانی وهر زمانی، شیوه ای خاص لازم است که اگرمراعات نشود ، امکان دارد اثر منفی دهد
شیوه های امرونهی
-1 آماده سازی
سخن حق ، همچون شکر است ؛ اگر شکر را به همین شکل در گلوی کسی بریزیم ، امکان دارد خفه شود. باید شکر را با آب مخلوط کرده تا تبدیل به شربت شود وبرای همه افراد قابل استفاده وتحمل باشد .
از خاطرم نمی رود زمانی که می خواستم درباره روایات کفن در تلویزیون صحبت کنم ، فکر کردم که بعضی مردم تحمل شنیدن این گونه آماده کردم که : از نیازهای عمومی وهمگانی ، نیاز به لباس است. عقل برای هر فصل و زمان وکاری لباس در نظر گرفته ودستوراتی داده است؛ مثل لباس کودک، لباس کار ، لباس جنگ ، لباس نماز عید ،لباس نماز باران ،لباس احرام و حج ، لباس عروس ، لباس دادن به برهنه ها ، نظافت لباس ،وصله کردن لباس ،رنگ لباس ، دوخت لباس ، جنس لباس و… وبرای هر یک ازعناوین هم حدیثی ونکته ای گفتم . کم کم مردم را برای شنیدن بحث آخرین لباس (کفن) و روایات کفن آماده کردم .ولی اگر از ابتدا می گفتم : موضوع بحث امروزم کفن است ، شاید میلیون ها نفر تلویزیون را خاموش می کردند.
-2 تلقین
چه بسیارند افرادی که از انجام معروف هراس دارند وچه بسیارند کسانی که جدا شدن از بعضی منکرات را برای خودمحال می پندارند ، در صورتی که تلقین صحیح وبیان نمونه ها در این زمینه کارگشا خواهد بود.
-3 استفاده از هنر ، شعر وطنز
نقش هنر در دعوت مردم به فساد وانحراف ،بر کسی پوشیده نیست . سامری با هنر مجسمه سازی توانست مردم رامنحرف وبنی اسرائیل را گوساله پرست کند. زیبا گویی ، فصاحت وبلاغت ، بهترین اهرم برای جذب مردم است؛ همانگونه که قیافه زیبا و موزون نقش مهمی در تاثیر کلام دار
-4 انصاف در برخورد
قرآن کریم در نهی از شراب ، اول از منافع مادی ومالی آن سخن گفته است وبعد می فرماید : (ضررش از نفعش بیشتر است(
خداوند در برخورد با کافران ومنافقان ومشرکان ، همواره از عبارت (اکثرهم) استفاده می کند، یعنی همه آنان را نفی نمی کند بلکه می فرماید: بیشتر آنها چنین هستند در برخورد با خلافکاران نیز باید ابتدا نقاط قوت ومثبت آنها را بگوییم وسپس آنها را متذکر کنیم .
-5 امید دادن
گاهی انسان گنهکار با خود می گوید :دیگر ازما گذشته است ، ما دیگرراهی برای بازگشت نداریم. ما دیگر جهنمی شده ایم . این گونه افراد هر روز به گناه بیشتری گرفتار می شوند
چون قامت ما برای غرق است در کم و زیاد او چه فرق است
باید به آنها از عفو الهی واز پذیرفتن توبه ولطفی که خداوند به توبه کنندگان دارد بگوییم و خاطراتی ازتوبه کنندگان بیان کنیم تا گناه ، او را به یاس نکشاند . باید به او تذکر داد که یاس ازگناهان کبیره است .
تربیت کودک را با بازی کردن با او شروع کنید در بازی با او
1.اخلاقیات او را می فهمید
مثلا اگر نسبت به وسایلش زیادی حساس است می توانید برای اینکه این احساسش کمتر شود می توانید وقتی مدرسه یا مهد کودک می برید یک صبحانه اضافه به او بدهید برای دوستش این باعث می شود حب به دنیا در بزرگی به سراغش نمی آید.
2. بازی باعث احترام گذاشتن به اوست.
خود را به اندازه کودک پایین آورید تا به او نزدیک شوید اینجا مباحث اخلاقی هم می توانید به او یاد دهید.
3.از علایق وروحیاتش با خبر می شوید
حتی می توانید دوستان او را هم بشناسید
“پیامبر گرامی اسلام یک روز از کوچه ای می گذشتند دیدند پسربچه ای تنها کنار کوچه نشسته بقیه بچه ها هم بازی می کنند
پیامبر رفتند کنارش وفرمودند چرا با بچه ها بازی نمی کنی
پیامبر که می دانستند او یتیم است لباس خوبی هم نداشت او را به خانه زهرا سلام الله علیها بردند وبه ایشان فرمودند از لباسهای حسنین یکی بیاور تا به او بپوشانم بعد بچه را به حمام می برند ولباسهایش را عوض می کنند واو را می برنند در کوچه وبا او بازی می کنند .
بچه های دیگر می آیند وبه پیامبر می گویند چرا با ما بازی نمی کنید پیامبر میفرمایند بازی می کنم به شرط اینکه این بچه هم بازی دهیدوبچه ها او را قبول می کنند”
• چون انسان فطرتا از تمیزی وزیبایی خوشش می آید هر چه لباس تمیز تر توجه بیشتر می شود پس سعی کنید لباس های خوب وتمیز به بچه ها بپوشانید تا توجه دیگران هم به او بیشتر شود.
• شما به کودکان سلام کنید با این کار هم به او محبت کردید هم به او شخصیت داده اید سلام نام خداست بچه ها هم با چشم آموزش می بینند
حتی خداوند هم که از همه عالی آدم بزرگوارتر است در قرآن به بندگانش سلام می کند سلام علی نوح و…..
• به وعده هایتان با کودکان حتما وفا کنید
امام موسی کاظم علیه السلام می فرمایند :زمانی که به کودک وعده می دهید عمل کنید چون او شما را رازق خود می داند
• برای او در خانه امنیت برقرار کنید
قهرهایتان را با او طولانی نکنید مدام او را تهدید نکنید اضطرابش را بالا می بریدحتی او را با موجودات خیالی وحیوانات نترسانید
سر کار خانم خاتم حسینی (استاد اخلاق)
مومن نیازمند سه خصلت
قالَ الإمام الجواد - علیه السلام - :
الْمُؤمِنُ یَحْتاجُ إلی ثَلاثِ خِصال: تَوْفیق مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ واعِظ مِنْ نَفْسِهِ، وَ قَبُول مِمَّنْ یَنْصَحُهُ.
«بحارالأنوار، ج 72، ص 65، ح 3»
امام محمد تقی جواد الائمه - علیه السلام - فرمود: مؤمن در هر حال نیازمند به سه خصلت است: توفیق از طرف خداوند متعال، واعظی از درون خود، قبول و پذیرش نصیحت كسی كه او را نصیحت نماید.
امام محمد باقرعلیه السلام
کمال انسان ونهایت کمالش در دانشمند شدن در دین ,صبر در بلا,اقتصاد در زندگی است.
اصول کافی جلد 1ص39
خوش خلقي در دين ما، بسيار سفارش شده تا جايي که گاهي تمام دين دانسته شده است. در حديثي آمده است که: شخصى خدمت رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله رسيد و روبروى حضرت قرار گرفت. سؤال كرد دين چيست؟ فرمود حسن خلق.
قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلي الله عليه و آله): « لَوْ كَانَ حُسْنُ الْخُلُقِ خَلْقاً يُرَى مَا كَانَ مِمَّا خَلَقَ اللَّهُ شَيْءٌ أَحْسَنَ مِنْهُ وَ لَوْ كَانَ الْخُرْقُ خَلْقاً يُرَى مَا كَانَ مِمَّا خَلَقَ اللَّهُ شَيْءٌ أَقْبَحَ مِنْهُ وَ إِنَّ اللَّهَ لَيُبْلِغُ الْعَبْدَ بِحُسْنِ الْخُلُقِ دَرَجَةَ الصَّائِمِ الْقَائِم».(بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج68، ص 392،باب 9) رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود. اگر خوش خلقى موجود خارجى ديده شدنى بود زيباترين مخلوقات مي بود و اگر زشتخوئى هم موجود خارجى ديده شدنى بود در زشت ترين قيافهها ديده مي شد و خداوند بنده را در اثر داشتن حسن خلق به مقام و درجه روزه دار شب زنده دار مي رساند.
پروردگارابه من بیاموز دوست بدارم کسانی راکه دوستم ندارند ..عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند…بگریم برای کسانی که هرگز غمم را نخوردند…به من بیاموز لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به صورتم ننواختند… محبت کنم به کسانی که محبتی درحقم نکردند
سلام شرمنده از اینکه یک مدت نتونستم در فضای مجازی حضور یابم
خیلی دلم هم تنگ شده بود همچنین عذاب وجدان گرفته بودم که نتونستم حداقل در فضای مجازی هم تبلیغ کنم
از شما دوست عزیز التماس دعا دارم
دعا کنید خداوند, دیگر توفیق تبلیغ را به هرنحو از ما نگیرد
والسلام
جشن روز غدیر بیش از آنکه هویتی شیعی داشته باشد ماهیتی اسلامی دارد و سابقه جشن گرفتن این روز به زمان رسول خدا(ص) باز می گردد. آیه قرآن که به صراحت، این روز را روز اکمال دین و خشنودی پروردگار از این واقعه و تعیین وصی دانسته و براین اساس باید گفت اولین کسی که روز غدیر را جشن گرفته است خود خداوند است زیرا تنها روزی که در قرآن به صراحت از رضایت خداوند و شادی او سخن گفته آیه ای است که درباره این روز نازل شده است.
حتی پیروان دیگر مذاهب نیز بر عید بودن این روز برای مسلمانان تاکید داشتند آنچنان که «طارق بن شهاب» مسیحی که در مجلس عمربن خطاب حضور داشت، گفت: اگر این آیه(الیوم اکملت لکم دینکم…)(مائده / ۳) در میان ما نازل شده بود، روز نزول آیه را عید می گرفتیم.
هیچ یک از حاضران نیز حرف او را رد نکردند. خود عمر نیز سخنی گفت که به نوعی پذیرش حرف او بود.
حضرت رسول(ص) نیز براساس روایات اهل سنت در مورد عید غدیر می فرماید: «روز غدیرخم، برترین اعیاد امت من است، روزی است که خدای متعال مرا فرمان داد تا برادرم علی بن ابی طالب را به عنوان پرچمی هدایتگر برای امتم تعیین کنم که پس از من به وسیله اوراهنمایی شوند و آن، روزی است که خداوند در آن روز، دین راکامل ساخت و نعمت را بر امتم به کمال و تمام رساند و اسلام رابه عنوان دین، برایشان پسندید»
خود امیرالمومنین(ع)در ادامه خط پیامبر(ص)، این روز را عید گرفت و در سالی که روز جمعه با روز غدیر مصادف شده بود، در ضمن خطبه عید فرمود: «خداوند متعال برای شما مومنان، امروز دو عید بزرگ وشکوهمند را مقارن قرار داده است که کمال هرکدام به دیگری است،تا نیکی واحسان خویش را در باره شما کامل سازد و شما را به راه رشد برساند و شما را دنباله رو کسانی قرار دهد که بانور هدایتش روشنایی گرفته اند و شما را به راه نیکوی خویش ببرد و به نحوکامل از شما پذیرایی کند.
پس جمعه را محل گردهمایی شما قرارداده و به آن فراخوانده است، تا گذشته را پاک سازد و آلودگیهای جمعه تا جمعه را بشوید، نیز برای یادآوری مومنان و بیان خشیت تقوا پیشگان مقرر ساخته است و پاداشی چند برابر پاداشهای مطیعان در روزهای دیگر قرار داده و کمال این عید، فرمانبرداری از امرالهی و پرهیز از نهی او و گردن نهادن به طاعت اوست. پس توحید خدا، جز با اعتراف به نبوت پیامبر(ص)پذیرفته نیست و دین،جز با قبول ولایت به امر الهی قبول نمی شود و اسباب طاعت خدا جزبا چنگ زدن به دستگیره های خدا و اهل ولایت، سامان نمی پذیرد.
مناظره امام هادي(ع) با پادشاه روم
قیصر، پادشاه روم به یكی از خلفای بنی عباس نوشت، ما در انجیل دیدهایم، هر كس سورهای را بخواند كه خالی از هفت حرف باشد، خداوند جسدش را بر آتش جهنّم حرام میكند و آن هفت حرف عبارتست از «ثاء»، «جیم»، «خاء»، «زاء»، «شین»، «ظاء» و «فاء». ما، در تورات و انجیل آن سوره را نیافتهایم، آیا در كتب خود چنین سورهای را دارید؟ و اگر جواب مثبت است مراد از این حروف هفتگانه چیست؟
خلیفه عباسی، علماء و دانشمندان را جمع كرد و سؤال را مطرح نمود. لكن هیچ یك نتوانستند جواب سؤال را بدهند؛ به ناچار سؤال را از حضرت علی بن محمد بن الرضا ـ علیهمالسلام ـ پرسید.
حضرت هادی ـ علیهالسلام ـ فرمود: «آن سورهای كه آنها در جستجوی آن هستند و در كتب آسمانی سابق نیافتند، در قرآن مجید موجود است و آن سوره، «سوره حمد» است كه هیچ یك از این حروف هفتگانه در آن نمیتوان یافت.»
پرسیدند: «حكمت آن چیست؟ و این حروف علامت چیست؟»
حضرت فرمودند: «ث» اشاره به «ثبور» دارد؛ مراد از «ج» «جحیم»است؟ مقصود از «خ» «خبیث» است و «ز» اشاره به «زقّوم» دارد و «ش» «شقاوت» است و مراد از «ظ» ظلمت است و «ف» اشاره به «فرقت» دارد.»
این پاسخ را برای قیصر روم فرستادند؛ چون جواب به پادشاه رسید بسیار مشعوف شد و دانست كه دین حق همان اسلام است و لذا بلافاصله به اسلام گروید.
منتخب التواريخ ص 530
يحيي بن اكثم دانشمندترين قاضي عصر مأمون در بصره بود. وي در احتجاج با امام هشتم ـ عليهالسّلام ـ شكست خورد. همچنين در حضور مامون، در مناظره با امام جواد - عليه السلام- نيز مغلوب گرديد و هر دو (يحيي بن اكثم و مامون) يقين كردند كه علم و سيادت از مختصات خاندان علوي است.
گرچه يحيي بن اكثم متوجه شده بود كه علم امام هرگز با علم بشر عادي قابل مقايسه نيست، لكن چون شكست هاي سابق او موجب خفّت و كسر شأن او شده بود، همواره سعي ميكرد تا روزي انتقام شكست هاي سابق خود را از امام بعد از حضرت امام جواد ـ عليهالسّلام ـ بگيرد.
پس از شهادت جواد الأئمه ـ عليهالسّلام ـ در مجلسي حضرت هادي ـ عليهالسّلام ـ (امام دهم) را ملاقات كرد و سؤالات و غوامض لا ينحل خود را بدين شرح از آن حضرت پرسيد.
پرسش: در مورد آيةشريفه: «وَ قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الكتابِ أنا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أنْ يَرْتَدَّ اليكَ طَرْفُكَ»[ سورة نمل: آية 40] پرسيد: «سليمان تخت بلقيس را خواست و آصف بن برخيا، تخت را پيش از آنكه سليمان چشم بر هم زند حاضر كرد، چگونه سليمان كه پيغمبر بود، بر علوم آصف بن برخيا بياطلاع بود و خود نتوانست تخت را حاضر كند؟!»
حضرت امام علی نقی (ع) پاسخ داد: «سليمان پيغمبر در انجام اين عمل خود قادر بود، لكن خواست عظمت آصف بن برخيا را بر مردم روشن سازد و خليفه و جانشين پس از خود را كه از نظر علمي افضليت بر ساير مردم داشته معرفي كند. آصف بن برخيا خليفه و جانشين سليمان بوده وهر چه علم و دانش داشت از مكتب نبوّت سليمان گرفته بود و اين سنّت پيغمبران بوده كه جانشينان خود را به علم و افضليت معرفي كنند.»
پرسش بعد: در آية شريفة «وَ رَفَعَ أبَوَيْهِ عَلَي الْعَرْشِ وَ خَرَّوا لَهُ سُجَّداً»[ سورة يوسف:آيه100] مربوط به يعقوب نبي و رفتن او به كنعان نزد يوسف و شناختن فرزند و سجده كردن او با فرزندش براي يوسف است، «چرا يعقوب با اينكه پيغمبر بود به يوسف سجده كرد در حالي كه سجده و خضوع وخشوع مخصوص پروردگار است؟»
امشب ای دل، مرا شب شادی است
در کف ما برات آزادی است
باب رحمت ز هر طرف شد باز
شب میلاد حضرت هادی است
امام هادی علیه السلام :
” هرکس بذر خوبی بکارد، شادمانی درو می کند.”