ربط دادن ابوعلی سینا به امام زمان(عج)
یک شهریور تولد ابوعلی سینا وروز بزرگداشت پزشک
چرا که همه علوم را فرا گرفته بود و تنها لازم بود تا فهم خود را لحاظ عمق افزایش دهد تا آموخته های خود را بهتر درک کند.
در اواخر عمر خود یکبار به شاگرد مورد توجه خویش، جوزانی گفت که در تمام مدت عمر، چیزی بیش از آنچه که در هجده سالگی می دانسته، نیاموخته است.
مهارت ابن سینا در علم پزشکی و توانایی وی در معالجه حاکم آن زمان، موجب شد تا مورد محبت حاکم واقع شده و در دربار، موقعیت بسیار خوبی داشته باشد.
مقبره ابن سینا :همدان
ولی به سبب آشفتگی اوضاع سیاسی در ماوراء النهر ، زندگی بر ابن سینا در زادگاهش دشوار شد و او ناچار بخارا را به مقصد جرجانیه و سپس گرگان ترک گفت.
در سال 403هجری قمری، پس از پشت سر گذاشتن سختیها و مشکلات بزرگی که در این سفر با آن ها مواجه شد و حتی چند تن از دوستانش را در میان راه از دست داد، از کویر شمال خراسان عبور کرد.
بنا به گفته منابع معتبر، ابن سینا در این سفر با عارف و شاعر مشهور “ابو سعید ابوالخیر” ملاقات کرد.
وی آرزو داشت که “قابوس بن وشمگیر” را که حامی نامدار علم و ادب بود، در جرجان ببیند؛ ولی هنگامی که به جرجان رسید، قابوس بن وشمگیر از دنیا رفته بود.
چون از این حادثه دلشکسته شد، مدت چندین سال در دهکده ای عزلت گزید. سپس در فاصله سال 405و 406 هجری قمری به ری رفت.
در این هنگام آل بویه بر ایران فرمانروایی داشتند و افرادی از این خاندان در ایالات مختلف حکومت می کردند. ابن سینا مدتی در دربار فخرالدوله در ری درنگ کرد و سپس از آنجا برای دیدار یکی دیگر از فرمانروایان این خاندان، شمس الدوله به جانب همدان به راه اقتاد.
این سفر برای ابن سینا بخت بلندی داشت؛ چرا که پس از رسیدن وی به همدان، او را برای درمان امیر شمس الدوله که بیمار شده بود و تمامی پزشکان از معالجه وی ناتوان بودند، دعوت کردند.
بوعلی توانست شمس الدوله را معالجه کند و به همین دلیل چنان تقربی نزد وی پیدا کرد که عهده دار منصب وزارت گردید و مدت چند سال؛ تا هنگام مرگ امیر، عهده دار این وظیفه سنگین بود.
پس از مرگ شمس الدوله بخت از وی روی گردانید و چون از ادامه خدمت در منصب وزارت خودداری کرد، او را به زندان افکندند. در زندان کتاب مشهورش “شفا” را به رشته تحریر درآورد.
پس از مدتی توانست از زندان فرار کند و با لباس درویشی از همدان گریخت.
ابن سینا از همدان به اصفهان رفت که مرکز بزرگی از علم به شمار می رفت و سال ها بود که آرزوی دیدار آنجا را داشت. در این شهر مورد توجه علاءالدوله قرار گرفت و مدت پانزده سال با آسایش خاطر در آن شهر زندگی کرد.
او در این مدت، چندین کتاب مهم نیز نوشت و حتی به ساختن رصدخانه پرداخت. اما این آسایش یرای وی دائمی نبود؛ چرا که یک بار اصفهان در معرض حمله مسعود غزنوی یعنی فرزند سلطان محمود غزنوی قرار گرفت و در این حمله بعضی از آثار مهم این حکیم بزرگ از میان رفت.
این امر ضربه بزرگی برای وی بود و علاوه بر آن، بیماری قولنج نیز آزارش می داد. به همین دلیل، دوباره به همدان بازگشت و به سال 428 هجری قمری و در سن پنجاه و هفت سالگی در این شهر از دنیا رفت و در همان جا به خاک سپرده شد
(وقتی ابو علی سینا که یک فرد معمولی بوده و این قدر در کودکی نابغه بوده چرا….
یکی از شبهاتی که وجود دارد این است که آیا کودکی 5 ساله میتواند حجت خدا بر روی زمین باشد؟آیا او آنقدر علم ومعنویت دارد که بتواند زمام امور را بدست گیرد ؟
این مساله ای است که متاسفانه دست آویزی قرار گرفته تا وجود نازنین امام زمان (ع) زیر سئوال رود معاندان اسلام با استفاده از همین موضوع سعی دارند به جهانیان ثابت کنند که : چقدرمسخره ومضحک است که مسلمانان جهان قبول داشته باشند کودکی 5 ساله امام وپیشوای آنها است وبا مقایسه عقل وشعور وتوانایی کودکان دیگر با امام زمان چنین مساله ای را محال میدانند وبه تمسخر شیعیان که این مورد را قبول دارند میپردازند وکم نیستند از مسلمانان که این سخن را منطقی دانسته وتسلیم سخنان این یاوه گویان شده اند !!
ادامه در بیشتر بدانید…
اگر در اخبار اهل بیت ـ علیهم السلام ـ تأمل شود معلوم مى گردد که مقام نبوت و امامت یک مقام ظاهرى ناچیز نیست که هر کسى صلاحیت آن را داشته باشد بلکه نبوت مقام ارجمندى است که شخص واجد آن مقام با حق تعالى ارتباط و اتصال داشته از افاضات و علوم عوالم غیبى برخوردار مى شود، احکام و قوانین الهى بر باطن و قلب نورانیش وحى و الهام مى گردد و به طورى آنها را دریافت مى کند که از هر گونه خطا و اشتباهى معصوم است. همینطور ولایت و امامت مقام بزرگى است که واجد آن مقام به طورى احکام خدایى و علوم نبوت را تحمل و ضبط مى کند که خطا و نسیان و عصیان در ساحت وجود مقدسش راه ندارد و همواره با عوالم غیبى مرتبط بوده و از افاضات و اشراقات الهى بهره مند مى گردد. بواسطه علم و عمل پیشوا و امام انسانیت و نمونه و مظهر دین و حجت خداوندى است،البته معلوم است که هر کسی قابلیت احراز مقام امامت یا نبوت را ندارد، بلکه باید از حیث روح در مرتبه اعلای انسانیت قرار گرفته باشد تا لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را داشته باشد. و همچنین از حیث ترکیبات جسمانی و قوای دماغی در کمال اعتدال باشد تا بتواند حقایق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه به عالم الفاظ و معانی تنزل داده و به مردم ابلاغ کند.
لذا پیغمبر و امام از حیث آفرینش ممتازند وبه واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است که خداوند متعال آنان را به مقام شامخ نبوت و امامت انتخاب می کند. این امتیاز از همان اوان کودکی در وجود آن بزرگواران موجود است ، لکن اگر صلاح باشد و شرایط موجود شود و مانعی هم در کار نباشد آن افراد برجسته رسما به مقام و منصب نبوت و امامت معرفی می شوند ومامور حفظ و تحمل احکام می گردند، این انتخاب و نصب ظاهری ، چنانکه گاهی بعد از بلوغ یا در زمان بلوغ وبزرگی انجام می گیرد، ممکن است در ایام کودکی تحقق پذیرد. پیشوایى به کوچکى و بزرگى نیست، بلکه مربوط به قابلیتها و استعدادها است رهبرى و پیشوایى امت در کودکى که سهل، حتى در نوزادى، هم امکان دارد و هم واقع شده است مانند حضرت عیسی (ع)!
چرا ادیان دیگر این موضوع را مورد تمسخر قرار میدهند در حالی که این موضوع حتی در دین آنها هم دیده میشود
چنانکه حضرت عیسى ـ علیه السلام ـ در گهواره با مردم سخن گفت و خودش را پیغمبر و صاحب کتاب معرفى نمود. خداوند متعال در سوره مریم مى فرماید: “فاشارت الیه قالوا: کیف نکلم من کان فى المهد صبیاً. قال انى عبداللَّه آتانى الکتاب و جعلنى نبیاً و جعلنى مبارکاً این ما کنت و اوصانى بالصلوة و الزکوة ما دمت حیاً»(1)
مریم به عیسى اشاره کرد، گفتند: “چگونه با کودکى که در گهواره است سخن بگوییم؟! عیسى گفت من بنده خدایم که مرا کتاب داده و به پیغمبرى برگزیده است و هر کجا باشم مبارک گردانیده و به نماز و زکوة تا زنده باشم سفارش کرده است.
از این آیه و آیات دیگر استفاده مى شود که حضرت عیسى ـ علیه السلام ـ از همان کودکى و ایام صغر پیغمبر و صاحب کتاب بوده است.
همچنین حضرت یحیی در دوران صباوت و صغر سن به مقام نبوت رسیده ، چنانکه در آیه شریفه آمده که :« یا یحیی خذ الکتاب بقوه و اتیناه الحکم صبیا»
بنابراین ، وقتی عیسی مسیح و حضرت یحیی می توانند در کودکی به مقام نبوت برسند، چه مانعی دارد که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نیز در سنین کودکی به مقام امامت برسد، جالب اینجاست که ائمه اطهار ـ علیه السلام ـ هم موضوع صغر سِنّ آن جناب را پیش بینى کرده و اعلام نموده اند تا مورد اعتراض مخالفین و معاندین قرار نگیرد. چنانکه امام باقر علیه السلام فرمود :« حضرت صاحب الامر سن مبارکش از تمام ما کمتر و گمنام تر است»(2)
بنابراین هیچ مانعى ندارد که کودکى در سن پنج سالگى با عوالم غیبى ارتباط داشته باشد و به وظیفه سنگین خزانه داراى و ضبط و تبلیغ احکام منصوب گردد و در انجام وظیفه خویش و اداى این امانت بزرگ کاملاً نیرومند و مقتدر باشد(3)
اتفاقا بعضی ازائمه نیز در سن قبل از بلوغ به مقام امامت رسیدند،مثلا حضرت امام جواد ـ علیه السلام ـ هم در هنگام وفات پدرش نه ساله و یا هفت ساله بوده و امام رضا ـ علیه السلام ـ او را به عنوان جانشین خود معرفى نمود(4)
]، که سخنان و مناظرات امام جواد ـ علیه السلام ـ و حل مشکلات بزرگ علمى و فقهى توسط آن حضرت تحسین و اعجاب دانشمندان اسلامى اعم از شیعه و سنى را بر انگیخته و آنان را به تعظیم در برابر عظمت علمى امام وا داشته است و هر کدام او را به نحوى ستوده اند و به عنوان نمونه:
سبط بن جوزى مى گوید: (اما جواد ـ علیه السلام ـ) در علم و تقوا و زهد و بخشش بر روش پدرش بود(5)
ابن حجر هیتمى به اعلمیت امام جواد ـ علیه السلام ـ اعتراف نموده مى نویسد: مأمون او را به دامادى انتخاب کرد زیرا با وجود کمى سن از نظر علم و آگاهى و حلم و بر همه دانشمندان برترى داشت(6)
امام علی النقی نیز شش سال و پنج ماه از سن شریفش گذشته بود که پدرش به شهادت رسید و امامت به وی منتقل شد.
بنابراین ، مساله صغر سن و رسیدن به مقام امامت در سن کودکی اختصاص به امام عصر علیه السلام ندارد.
منابع در ادامه مطلب…
منابع وپینوشتها :
1- مریم آیه 29.
2- مجلسى، بحار الانوار، (اسلامیه) ج51، ص38.
3- ابراهیم امینى، دادگستر جهان (انتشارات شفق، چاپ چهاردهم، ص1373) ص122-121.
4-اثبات الوصیه، ص161.
5- سبط بن جوزى، تذکرة الخواص، مکتبة الحیدریه، 1383 ه ق، ص359.
6- ابن حجر هیتمى، صواعق المحرقه (ط 2، قاهره، مکتبة القاهره، 1385 ه ق) ص205.
7- دادگستر جهان، ابراهیم امینى (انتشارات شفق، چاپ چهاردهم، 1373) ص124-123، به نقل از هدیة الاصباب، ط تهران، سال 1329، ص76.
8- هدیة الاصباب، ط تهران، 1329، ص228.
9- به نقل از سایت اینترنتی مؤسسه فرهنگی موعود
10- ابراهیم امینى، دادگستر جهان، (انتشارات شفق، چاپ چهاردهم، 1373) ص124-
11- اصول کافی ج 1 ص 219 وج 3 ص 125 ،مثیر الاحزان ص 297 وعیون الاخبار ج 1 ص 169
12- غیبت نعمانی ص 127 (از امام صادق (ع) )،منتخب الاثر ص 309 و المهدی ص 74 و 226 (به نقل از عقدالدرر)
13- الزام الناصب ص 214
14- الزام الناصب ص 11
15- اختصاص مفید ص 217
16- منتخب الاثر ص 309 وبحارالانوار ج 52 ص 317
17- بحارالانوار ج 52 ص 328 و بشارة الاسلام ص 243