بيهوده مپندار....
تو يزد يه هيئتي براي ماه محرم پول نياز داشتن، اومدن پيش يه تاجر و بهش گفتن براي محرم پول كم داريم. تاجر سريع دست كرد تو جيبش و در حالي كه داشت دسته چكش رو بيرون مي آورد گفت:مجلس سيدالشهدا بايد آبرومند باشه!!! بعد دسته چك رو گذاشت جلوي بچههاي هيئت و گفت: شما رو به خدا ملاحظه منو نكنيد، هر چي دوست داريد بنويسيد!!! بچهها هم نامردي نكردن و مبلغ بسيار بالايي نوشتن، بعد هم چك رو دادن به تاجر براي امضا كردن.تاجر صورتش رو برگردوند كه مبلغ رو نبينه و يه امضاي خوشگل پاي چك كرد!!!حالا چند وقتي ميشه كه اون تاجر از دنيا رفته. چند مدت پيش اما خوابش و ديده بودن، ازش پرسيده بودن اونطرف چه خبر؟گفته بود وقتي پروندهام دادن دست امام حسين، آقا صورتش رو برگردوند و بدون تأمل يه امضاي خوشگل پاي پروندهام كرد!!!
روي بالم يكي دو پر بكشيد
دست مرهم بر اين جگر بكشيد
پاي ساعات گريه هاي شما
چشممان را شكسته تر بكشيد
محضر سبزتان نشد،
يك گدا را به پشت در بكشيد
كفش مجروح سرنوشت مرا
تا دم خيمه ات اگر بكشيد …
راضيام، از خدام هم باشد
تن من را بدون سر بكشيد