امام عشاق
به نام خدای علی
گفت:تو غرق گناهی
گفتم:بلی
گفت:پس چرا آتش نمی گیردهمه جسم وتنت.
گفتمش چون هک نمودم روی قلبم “یاعلی".
یگانه خورشید آسمان پرتویی از منور ترین پرتوهایش را بر سر هادیان افکنده بود گویی خورشید روشن تر از همیشه وشادمان است
تپه ای استقبال می کند قدوم محمد (ص) را .
جبرئیل پیامی می رساند ومحمد(ص)با برق چشمانش علی(ع)را می نگرد پیامبر آینه ها تصمیم به پایان رساندن دین اسلام گرفت وعلی(ع) را محمدی دوباره نامید.
آری علی همان پدریست که همچون نسیمی التیام بخش زخم یتیمان بود.
همان عجوبه ای که شهریارهای زمانه هم قلمشان از دست او ناتوانند.
آقا جانم تاکی چتر پلکهایم را دربارش یکریز باران های طولانی نبودنت بگشایم وببندم .
تا کی چارچوب قاب عکس را بی وجود عکسی در چاردیواری تنهایم میخ کوب کنم تا کی کفش های سرسخت زندگی ام پرسه زدن را تجربه کنم وکوچه باغ بودنت را رد نشوم وتو نیز نباشی ونیایی
تاکی تاکی تاکی
نجمه بدخش