افتخارم این است که ایرانیم
رهبر فرزانه ام دلهای عالم شاد کرد
نقشه های شوم استکبار را بر باد کر
دیدی آخر نطق او بر اهل اجلاس سران
کرده افشا قدرت پوشالی مستکبران
یا علی شور حسینی می دهی
بوی جان بخش خمینی می دهی
رهبر فرزانه ام دلهای عالم شاد کرد
نقشه های شوم استکبار را بر باد کر
دیدی آخر نطق او بر اهل اجلاس سران
کرده افشا قدرت پوشالی مستکبران
یا علی شور حسینی می دهی
بوی جان بخش خمینی می دهی
شاید کسى گمان نمی کرد که آن دوستى گسسته شود و آن دو که معمولا همراه یکدیگر بودند، روزى از هم جدا شوند. مردم یکى از آنها را بیش از آن اندازه که به نام اصلیش بشناسند، به نام دوست و رفیقش مىشناختند. اغلب وقتى که مىخواستند از او یاد کنند، توجه به نام اصلىاش نداشتند و می گفتند: “رفیق امام صادق (علیه السلام)”
در آن روز، مانند همیشه همراه امام (علیه السلام) بود و با هم داخل بازار کفش دوزها شدند.
خدمتکار سیاه پوستش هم در آن روز با او بود و از پشت سرش حرکت می کرد. در وسط بازار، ناگهان به پشت سر نگاه کرد، ولی خدمتکار را ندید. بعد از چند قدم دیگر دو مرتبه سر را به عقب برگرداند، باز هم او را ندید. سومین بار به پشت سر نگاه کرد، هنوز هم از خدمتکار که سرگرم تماشاى اطراف شده و دور افتاده بود، خبرى نبود.
براى مرتبه چهارم که سر خود را به عقب برگرداند، پس از مشاهده او، با خشم به مادر او دشنام داد و سپس گفت: کجا بودى؟
تا این جمله از دهانش خارج شد، امام صادق (علیه السلام) به علامت تعجب دست خود را بلند کرد و محکم به پیشانى خویش زد و فرمود:
«با دوستان محبت، با دشمنان مروت»
چگونگی مواجهه با دوستان و شیوه رویارویی با دشمنان، یکی از مهمترین عرصههای سنجش اخلاقی هر فرد است. چرا که همان مقدار که محبت ممکن است آدمی را از مسیر حق به بیراهه بکشاند، دشمنی و عداوت نیز (هر چند که به حق باشد)، امکان دارد انسان را به وادی ظلم و تعدی بیافکند. اما هنگامی که رفتار اولیاء خدا با دوستان و شیوه رویارویی آنان با دشمنان را به ترازوی انسانیت و عقلانیت میسنجیم، عیاری شگفت آور به آدمی ارائه میدهد.
به عنوان نمونه، محبّت امام سجاد (علیه السلام) نسبت به شیعیان و دوستدارانش تا بدان جا رسیده بود که آن حضرت همه روزه براى گنهکاران ایشان طلب مغفرت مىکرد. آن حضرت به ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بکر فرمود:
«من هر روز و هر شب براى گنهکاران از شیعیانم صد مرتبه دعا مىکنم؛ زیرا ما در برابر مصائبى صبر مىکنیم که از آنها باخبریم، اما شیعیان ما در برابر مصائبى که از (نتایج) آنها بىخبرند، شکیبا هستند.»(1)
این حدیث شریف بر میزان دلبستگى امام (علیه السلام) و محبّت ایشان نسبت به شیعیان دلالت دارد؛ تا بدانجا که آن حضرت براى گنهکاران شیعه طلب مغفرت و رضوان الهی مىنماید. به راستى کدام نیکى و احسان بالاتر از این نیکى و احسان است؟!
اما در کنار این مهر عمیق، امام زین العابدین (علیه السلام) با شیعیان خود چنان رفتار مىکرد تا آنان براى دیگر مسلمانان در پارسایى، تقوا و زهد دینى سرمشق شایستهاى باشند. آن حضرت در راه تربیت و تهذیب اخلاق اسلامى شیعیان کوشید و مواعظ و نصایح زیادى فرمود و آنان را بر تقوا و عمل نیک واداشت تا آنجا که به یکى از شیعیان خود فرمود:
«به شیعیان ما بگو: هیچ چیز ایشان را در برابر خداوند بی نیاز نمی کند و همانا ولایت ما اهل بیت شامل حال کسى نمىشود؛ مگر کسى که داراى تقوا باشد.»(2)
به راستى پرهیز از محرمات الهى از جمله مهمترین وسایل نجات انسان از عذاب و کیفر الهى است؛ همان طورى که از اثر بخش ترین راههاى رسیدن به ولایت اهل بیت (علیهم السلام) (که خود دژى از دژهاى الهى بودند)، میباشد.
همچنین در نقطه مقابل، رفتار امام سجاد (علیه السلام) با دشمنان و کینه وزان و ستمکاران نیز توأم با گذشت و بخشش و احسان و نیکى بوده است.
مورخان مىگویند: اسماعیل بن هشام مخزومى، والى مدینه به شدت کینه و عداوت اهل بیت (علیهم السلام) را در دل داشت و در اذیت و آزار امام سجاد (علیه السلام) بسیار کوشا بود. او به خاطر تقرب به حاکمان بنی امیه، پدران بزرگوار امام را بر روى منبر دشنام مىداد.
عربی بادیه نشین نزد امام حسین (علیه السلام) آمد و عرض کرد: “یابن رسول اللّه ! قرض بزرگی بر گردن من است و از پرداخت آن عاجزم. به خود گفتم از کریم ترین افراد درخواست کمک کنم و کریم تر از اهل بیتِ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیافتم.
امام (علیه السلام) به او فرمود: “اى برادر عرب، سه پرسش از تو مىپرسم؛ اگر یکى را جواب دادى، یک سوم و اگر دو پرسش را پاسخ گفتی، دو سوم و اگر همه را جواب دادى، تمامی قرضت را به تو عطا مىکنم.”
اعرابی عرض کرد: “یابن رسول اللّه! آیا کسی چون تو که از اهل علم و شرف هستی، از کسی مثل من سؤال میکند؟!”
حضرت فرمود: “آری، از جدّم شنیدم که فرمود: “احسان به هر کس باید به میزان معرفت او باشد.”
اعرابی عرض کرد: “هر چه میخواهی بپرس، اگر میدانستم که پاسخ خواهم داد و اگر نمیدانستم، از شما میآموزم.”
امام حسین(علیه السلام) فرمود: “بهترین عمل چیست؟”
مرد اعرابی عرض کرد: “ایمان به خدا”
حضرت فرمود: “چه چیز، بنده را از هلاکت میرهاند؟”
عرض کرد: “اعتماد و توکل به خدا.”
حضرت فرمود: “زینت انسان به چیست؟”
عرض کرد: “علمى که توأم با حلم و بردبارى باشد.”
فرمود: “اگر این نشد؟”
عرض کرد: “مالى که با جوانمردى و بخشش همراه باشد.”
فرمود: “اگر این هم نشد؟”
عرض کرد: “فقرى که با صبر همراه باشد.”
فرمود: “اگر این هم نشد؟”
عرض کرد: “صاعقهاى که از آسمان بیاید و او را بسوزاند؛ چرا که این چنین فردی شایسته این گونه سرنوشتى است.”
امام حسین (علیه السلام) تبسم نمود و کیسهاى را که حاوى هزار دینار بود و انگشترى را که نگین آن دویست درهم مىارزید، به وى عطا کرد و فرمود: “اى اعرابى! دینارها را به طلبکاران بده و بهاى انگشتر را در زندگى خود صرف کن."(1)
اعرابى عطاى حضرت را گرفت و گفت: “خدا بهتر مىداند که رسالتش را در کجا و در چه خاندانى قرار مىدهد."(2)
« برگرفته از کتاب “درر الاخبار"، تألیف: “علامه محمد باقر مجلسی(ره)"»(3)
پاورقی ها:
1- جامع الأخبار، صفحه 381
2- اشاره به آیه 124 سوره مبارکه انعام: “الله أَعلم حیث یجعل رسالته ” سوره انعام، آیه 124.
3- در تهیه این متن از ترجمه فارسی کتاب مذکور که توسط آقایان مهدی حجازی، علی رضا حجازی و محمد عیدی خسروشاهی انجام پذیرفته، استفاده گردیده است.
پایگاه اسلامی شیعی رشد
روزی عدهای از علمای یهود نزد خلیفه دوم عمر بن خطاب آمدند و گفتند: “ای عمر! تو بعد از محمد، جانشین وی هستی و ما میخواهیم از تو سوال هایی کنیم که اگر بتوانی آنها را جواب دهی، معلوم میشود که دین اسلام حق و محمد هم رسول خدا بوده است. اما اگر نتوانی به آنها پاسخ دهی، یعنی دین اسلام باطل و محمد هم پیامبر خدا نبوده است.”
عمر گفت: “هر چه میخواهید بپرسید.”
علمای یهود گفتند:
1- به ما خبر بده که قفلهاى آسمانها چیست؟
2- به ما بگو که کلید آسمانها چیست؟
3- قبری که صاحبش را گردش میداد، چه بود؟
4- آن کسی که قوم خویش را ترسانید، اما نه از جن بود و نه از آدمیان؛ چه کسی بود؟
5- پنج کسی که روى زمین راه رفتند، اما در رحم و شکمى به وجود نیامده بودند، چه چیز هایی بودند؟ ..
عمر در حالی که هیچ پاسخی برای سوالهای آنها نداشت، سرش را از شرمندگی به پایین انداخت.
در این هنگام یهودیها با خوشحالی گفتند: “ما گواهى میدهیم که محمد، پیامبر نبوده و اسلام باطل است.”
در این هنگام سلمان فارسی که در مجلس حضور داشت، به علمای یهود گفت: “کمی صبر کنید تا من کسی را نزد شما بیاورم که به تمامی سؤالات شما پاسخ دهد.”
سپس به سوى على بن ابیطالب(علیه السلام) شتافت و گفت: “اى ابو الحسن! به داد اسلام برس.”
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: “مگر چه شده؟” و سلمان نیز تمام جریان را بازگو کرد. علی(علیه السلام) در حالی که لباس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر تن داشت، وارد مسجد شد. تا خلیفه دوم نگاهش به او افتاد، با خوشحالی گفت: “اى ابو الحسن! به راستی که فقط تو مى توانى پاسخ تمام سؤالات این یهودیان را بدهی.” سپس آن حضرت روبه آنان کرده و فرمود: “هر چه میخواهید بپرسید، مشروط بر آن که چنانچه به تمامی سوالات پاسخ دادم، شما هم مسلمان شده و ایمان بیاورید.”
پس علمای یهود پذیرفتند و پس از مطرح نمودن مجدد سؤالات، امیرالمؤمنین(علیه السلام) شروع به پاسخ دادن به آنها نمود:
“قفل آسمانها، شرک به خدا است؛ چرا که وقتى بنده، مشرک به خدا میشود، دیگر عملش بالا نمیرود.
و کلید قفلهاى بسته، شهادت به یگانگی خدا و رسالت رسولش محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) است.
قبری که صاحبش را گردش داد، آن نهنگی بود که یونس پیامبر(علیه السلام) را بلعید و او را در هفت دریا گردانید.(2)
فرمول شخصیت:تقلید+تلقین +همانندی
مثل این می ماندکه:
مادری بچه اش را می فرستد برای خرید ماکارونی ،در کوچه بچه ها در کوچه به او می گویند خر او هم یاد داستانی می افتد که مادرش تعریف کرده بود و می گفت خر حیوان زحمت کشی است او هم بد نمی داند وقتی داخل خانه می شود ومادر را که در آشپزخانه داشت عرق می ریخت را می بیندو می گوید خر
مادر ناراحت می شود ودعواش می کند ومی گوید یک بار دیگه بگی این فلفل در دهانت می کنم.
پسر هم هیچ نمی گوید ومی رود پای تلویزیون مثلا در تبلیغات بستنی می بیند و می گوید ما مان من بستنی می خواهم و مادرش نمی خرد او چون فهمیده خر حرف بدی است اینجا با عصبانیت دوباره به مادش می گوید ووقتی مادر ناراحت می شود .می فهمد اگر به پدر هم بگوید عصبی می شود در بازار که چیزی از پدر می خواهد ونمی خرد به او هم می گوید خر این همانندی است.
حال راه حل :اگر همان ابتدا مادر نشنیده می گرفت در شخصیت او شکل نمی گرفت.
حال راهکار هایی در رابطه بارسانه
1)برنامه ریزی در خانواده (هر چند رسانه یک نیاز نیست)
امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:رهاکنید بچه ها را تا 7سال اول بازی کنند .
بازی3رکن لازم دارد 1)همبازی2 مناسب)وسیله بازی مناسب3)محیط بازی مناسب
بچه وقتی خاک بازی می کند آنزیم هایی در خاک است که بدن را در مقابل بیماری مقاوم می کند تا به حال آنزیم 12بیماری در خاک کشف شده است
عمده بدی های بچه ها به علت بیکاری آنهاست
7سال دوم زندگی 1)بازی 2)کمک به خانواده
7سال سوم نباید بچه ها را بیکار گذاشت نباید وقت سرخاراندن داشته باشد
والسلام امیدوارم استفاده کرده باشید
استادتراشیون کارشناس ومشاور مذهبی
برای بچه ها ساختار دین این است که 7سال اول جنب وجوش داشته باشند عمو پورنگ یا برنامه فیتیله این همه بچه را به تماشا می گذارد آدم های بزرگ جنگولک بازی در می آورند.
لمپوزی(بدگویی ،بدحرف زدن مثل چاله میدانی)ارتباط کلامی نامناسب یک دسته از الفاظ زشت به کاربردن است
یک دسته دیگر از الفاظ عاشقانه است
در فیلم ها سکس الفاظ ،به وجود آمده که خود پدر ومادری که رفتار عاشقانه ندارند ولی با هم می نشینند باهم این رفتارها را می بینند.
فرزند امام خمینی می گفت:همه سر سفره شروع به غذا خوردن که می کردیم می دیدیم هنوز امام شروع نکردند وقتی علت را می پرسیدیم می فرمودند هنوز مادرتان نیامده ،بچه ها می فهمند این دو به هم محبت دارند .
روایت داریم اگر زن ومرد در خانه دست هم را بگیرند گناهانشان از بین انگشتانشان می ریزد .
بحث تخیلی غیر منطقی
بچه ها 7سال اول تقلید گر هستند
مثلا مرد عنکبوتی را می بیند وسایلش را هم می خرد ولی می بیند نمی تواند از دیوار راست بالا رود می گوید من نمی توانم اعتماد به نفسش پایین می آید
با کارهایی که می تواند انجام دهد باید اعتماد به نفس او را بالا برد مثلا پازل کوچک برای بچه ها بخرید یا مثلا خانه بازی اعتماد به نفس او را بالا می برد چون می تواند .
خشونت طلبی:فیلم های خشن در بچه اثر می گذارد دیگر نمی تواند آرام بازی کند یا بنشیند همش بازی های بزن بزن هم دوست دارد یا با شمشیر یا مشت یا حتی چاقو
شخصیت پروری منفی :شخصیت آن چیزی است که انسان واقعا هست :مجموعه از رفتار ها وگفتار هایش
شخصیت هر کس شاید فقط در خانه پیدا باشد.
آدم 21ساله تقریبا شخصیت آن شکل گرفته است
7سالگی 70٪شخصیت شکل گرفته 14سالگی 90٪آن و21سالگی 100٪آن شکل گرفته
جاده چالوس زیباست ولی پر پیچ وخم است زندگی هم همین طور است باید مهارت پیدا کرد مهارت وقتی است که در پیچ ها خوب می پیچید مهارت خود را به رخ جاده می کشید پیچ ها همان مشکلات زندگی است که با مهارت ازآنها می گذرید.
می گویند اولین نیازهای انسان :خوردن ،خوابیدن ،آشامیدن،دفع کردن
اگر مردی آمد خانه گرسنه باشد محبت را نمی شناسد
اگر مردی جزئی نگر بود این بیمار است
اگر دسته گلی روی میز غذا دیدند 3حالت دارد 1)می زنه تو ذوق خانمش 2)تعریفش می کنه3)می بیند ولی هیچ نمی گوید این سالمه ،
یک مردی خیلی جزئی نگر بود به همه جای خانه وهمه چیزش نظارت داشت زنش از دستش خسته شده بود تحقیق کردند فهمیدند چون تو خانواده ای که بزرگ شده 4دختر بوده پدرش هم فوت کرده بود مثل زنان دقیق شده
مرد اولین چیزی که بعد از ورود به خانه نیاز دارد نیاز زیستی است دومین نیازش آرامش وسومین نیازش محبت است
مثلا فیلم های حالا به انسان نا آرامشی می دهد همش آدم با خودش می گه آخرش چی میشه آشوب می گیره
آسیب های روانشناسی آن زیاد می شود بعد از یک فیلم هیجانی فرد اصلا حوصله ندارد اعصابش بهم می ریزد ممکنه حتی با بچه دعواش بیاد.
بررسی آرامش در خانواده:
مقام معظم رهبری در آذر ماه سال 90فرمودند اول به مسائل خانوادگی بپردازید
الان از 840هزار مورد ازدواج 142هزارمورد به طلاق انجامیده است
(در اینجا کتابی معرفی کردند به نام :خشونت خانگی علیه زنان :آقای سالاری فر)که گزیده ای از این کتاب را می توانید در این لینک ببینید:
معرفی کتاب
طلاق عاطفی هم بد است آقای مجد طبق تحقیقی می گویند
پیوند: http://soozehejran.blogfa.com/
با اشاره به برگزاری شانزدهمین اجلاس غیر متعهد ها در تهران و حضور سران اکثر کشورهای جهان و به ویژه بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل، در این نشست نوشت: «اوباما نه تنها دیگر در جهان محبوب نیست بلکه دیگر کسی از او نمی ترسد. چند روز قبل یکی از اتفاقات بسیار مهم در حوزه سیاست خارجی آمریکا رخ داد و آن اعلام سفر بان کی مون به تهران بود.»
پیوند: http://ahd-4.persianblog.ir/post/545/
کتک زدن زنان و بازداشت جوانان عربستانی به جرم صلوات در حرم نبوی
خبرگزاری فارس: پلیس سعودی دیروز چند جوان را به دلیل صلوات در حرم نبوی دستگیر و چند زن را پس از ضرب و شتم و اهانت، دستگیر کرد.
به گزارش فارس، برخی منابع آگاه به پایگاه خبری «المنار» اعلام کردند که نیروهای امنیتی سعودی، تعدادی از جوانان را در شهر «مدینه منورة» دستگیر کردهاند که 3 نفر از آنها از اعضای یک خانواده ساکن در شهر «الربیعیة» در قطیف هستند.
ب)محیط آلوده :
بعضی زنها برای خود یک پا مرد است یا مثل مادر برای شوهر دلسوزی می کند این زنها بی عرضه هستند زندگی اش آسیب می بیند
امروزه انحراف زنان شوهر دار پیدا شده
امروزه هفته ای نیست که این زنان در مرکز مشاوره پیدا نشود
مثلا آقایی آ مد خانه جوانی کنار شوهرش می بیند آن را از طبقه چهارم به پایین می اندازد زن می گوید من مرد ایده آلم را در همکارم دیدم ماحدود100 پرونده خیانت زن به مرد داریم در یک شهر 120هزار نفر
3)انحراف سیاسی :مشکلات کوچک وعمومی خانواده را بزرگ می کنند وباعث از هم پاشیدگی زندگی است
4)انحراف اقتصادی:تجمل گرایی
یک خانواده سالم اگر بخواهیم باید ماهواره را حذف کنیم
اگر علم را از ماهواره می خواهند بگویید همین شبکه 4و آموزش را هم ببینید وقت کم می آورید
اگر آسیب های ماهواره را به مردم وخانواده هاتان بگویید کمتر می نشینند جلوی آن
رسانه ما در حد انحراف نیست ولی آسیب وارد میکند وآسیب ممکن است زمینه انحراف شود
1)جنبه مثبت وایده آل
بعضی بحث های کارشناسانه ی خیلی مفیدی پخش میکنند مثلا کارشناسان خبره ای که به سمت خدا دعوت می کنند .
2)جنبه آسیب رسان
عمده کار شیطان جلوه گری وزینت دادن است
شیطان خارجی:زینت دادن
شیطان داخلی:هوس گردانه
مثلا پفک اینقدر می گویند ضرر دارد آنقدر زیبا جلوه می دهند که همه هوس میکنند همین پفک را اگر آتش بزنی چیزی جزیک لخته چسبناک ونارنجی رنگ باقی نمی ماند
چرا وقتی تصویر گری زیاد می شود مطالعه کم می شود چون نمی تواند از کنار یک دوست وهمنشین پر آشوب(تلویزیون) به کنار دوست آرام (کتاب)بیاید.
تصویر گری 1)زمینه شیطانی دارد
2)زایل نمودن تفکر
یک ثانیه تصویر 16الی32فرستنده به مغز می رساند فرصت فکر نمی دهد اگربچه زیاد پای تلویزیون بنشیند هوشش کم می شود
تعریف هوش :قدرت حل مسئله برای سازگاری با محیط
مثلا راه می روی یک صندلی جلوش قرار داردهر کسی راهکاری می دهد برای گذشتن،: زیر آن،روی آن ،کنار آن
پیامبر می فرمایند :جنبش وجوش کودکان در کوچکی باعث باهوشی در بزرگی می شود.
تصویرگری 3)اطلاعات افزایش پیدا می کند (مهارت را نمی دهد)
پرتوقعی ایجاد می کند (مثلا برای جهیزیه می گوید همه فلان یخچال مدل بالا را دارند تلویزون را عموم می داند)
این دروغ است که همه اینطورند
اگر بچه ای را در شیشه ای قرار دهی وتمام استادان خبره هم بیاوری به درد او نمی خورند او عقب مانده می شود
ولی اگر آزادانه جست وخیز کند باهوش تر است همه کار یاد می گیرد بچه های حالا پر اطلاعات هستند با هوش نیستند