افتخارم این است که ایرانیم
رهبر فرزانه ام دلهای عالم شاد کرد
نقشه های شوم استکبار را بر باد کر
دیدی آخر نطق او بر اهل اجلاس سران
کرده افشا قدرت پوشالی مستکبران
یا علی شور حسینی می دهی
بوی جان بخش خمینی می دهی
رهبر فرزانه ام دلهای عالم شاد کرد
نقشه های شوم استکبار را بر باد کر
دیدی آخر نطق او بر اهل اجلاس سران
کرده افشا قدرت پوشالی مستکبران
یا علی شور حسینی می دهی
بوی جان بخش خمینی می دهی
بسم رب المهدی
می گویم یا بابَ الحوائج!
و تنها نگاه می ماند و قطره قطره اشک های بی صدا!
تنها نگاه می ماند و قطعه قطعه سخنی بر گلو خشکیده:
السَّلامُ عَلَی الْمُعذَّبِ فی قَعر السُّجُون…
… و یک باره، آتشفشان دل می آشوبد و گریه، سراسر گونه هایم را به مرثیه می خواند:
و ظُلَمِ الْمَطَامیرِ ذِی السَّاقِ الْمَرضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ…
آه! چه تلخ است، نگاه آزادی را زندانی کردن!
چه زشت است آسمان را به زندانبان سپردن!
آه، که ناگوار است؛ اهریمن بر سریر و سلیمان در تاریکنای تنهایی ها!
چه جانگداز است، غروبی که سعی کند خورشید را به لحظه های فراموشی بسپارد!
نه! نمی توانست زندانی باشد؛ آخر، «حقیقت» که زندانی نمی شود!
آخر، پرتو نور الهی را نمی شود خاموش کرد!
جمال «موسوی»اش که پرتوای از جمال الهی بود، گویی از زندان بغداد تجلّی کرده است! تمام کاینات، هر شب بهره مند از «شعشعه پرتو ذاتش» بودند و حجّت خدا، دل های پر از باور مؤمنان را به سیر معنوی کلامش می سپرد!
مولا جان! ای دریای رحمت و ای شفاعت جاری! چهارده سال به عبادت های زیبایت، آسمان و زمین درود فرستادند و تبلور «قَد اَفَلح المؤمنون» را در جمال آسمانی ات به تماشا ایستادند. چهارده سال تو در باورها بودی و دشمنانت، گمانه های خویش را به بند کشیده بودند! چهارده سال صداقت نگاهت، آسمان و زمین را به تماشا فرا خواند و تنها سیاه جامگانِ سیاه دل عباسی، خود را محروم از زیارتت کردند! امّا چگونه می توانم نادیده بگیرم، تمام غریبانه های دلم را: گوشه ای، یا خلوتی، کو، تا بنالم همچو نی بر تمام ناله هایم، من ببالم همچو نی سینه ام را بی مهابا، تا زداغت پر کنم از غروب روزهای بی چراغت، پر کنم بر تمام غربتی که سال ها اندوختی عاشقانه، در جوار عشق جانان، سوختی! کاش می شد، اشک ریزان، بی قرارت همچو شمع شعله گیرم من بسوزم در جوارت همچو شمع!… می گویم: یا باب الحوائج! و قنوت دست هایم، پر از یاد تنهایی ات می شود، تنهایی! تنهایی در خلوتی به وسعت عرش و فرصتی به طول تاریخ! تنهایی! تنهاییِ عارفانه ای که اعتکاف از صداقتت درس می گیرد و عبادت، مقابل پیشانی ات به خاک می افتد. می گویم: یا بابَ الحوائج! و حاجتم بر آورده می شود ـ آخر کدامین حاجت بالاتر از توّجه و عنایت حضرتت!؟ می گویم: یا بابَ الحوایج! و در قنوتم، کهکشانی از نیاز، نقش می بندد؛ انگار تمام دردهای بشری، با دعای تو قابل درمانند! آرزوهای بسیاری از دلم می گذرد، امّا تمام آرزوهایم معطوف به زیارتت می شود، تا بیایم و از نزدیک درد دل کنم و بنالم؛ بنالم از داغ و غصه هایی که دارم! بنالم از تنهایی و مثل نی، از جدایی ها شکایت کنم. با تو از نیایش های انتظار بگویم؛ انتظاری که قرن هاست، تمام آرزوهایمان را به خود معطوف کرده است؛ آرزوی ظهور موعود! آرزوی حضور آن صداقتِ محض بر سریر عدالت! آرزوی سپیده ای بدون فلق و آسمانی بدون ابر! مولا جان، بابَ الحوائج! دردمندانیم، جویای درمان؛ اینک این تو و کَرَمت! منبع:حوزه نت
سید علی اصغر موسوی
بالاخره به دكه مي رسي. جلوي پيشخوان روزنامه فروشي مي ايستي ، به نشريه هاي مختلف نگاه مي كني. صفحه ي اول مجلات سينمايي (بيشترشان) تصاويري دارد از هنرپيشه هاي فيلم ها اعم از زن و مرد. به ياد « استفاده ابزاري از تصاوير زنان » مي افتي. از تصاوير داخل آن ها و مطالبشان كم و بيش با خبري.
روزنامه ها را نگاه مي كني يك كيهان برمي داري ، ۲۰۰ توماني را به روزنامه فروش مي دهي و از دكه دور مي شوي. به تيتر روزنامه نگاه مي كني :
« … 100 هزار مسجد سنگر مبارزه با مروجان بي ديني مي شود…»
با خود مي انديشي مروجان بي ديني چه كساني هستند؟
سر راه از جلوي سينماي محله تان مي گذري. پرده ي سينما محتواي فيلم را به خوبي نشان مي دهد احتياج به ديدن فيلم نيست. معلوم است مثل فيلم هاي قبلي تكراري است و كليشه اي ، فقط نام ها و چهره ها تغيير كرده است.
باز هم مثلث ها و مربع ها و دايره هاي عشقي.
دوباره به ياد استفاده ي ابزاري … مي افتي و اين كه « نگاه به نامحرم از تيرهاي زهرآلود شيطان است »
شنيده بودي كه امام علي (عليه الاسلام) به زنان جوان سلام نمي كرد تا نگاهش به آن ها نيفتد و يا حضرت فاطمه (سلام الله عليها) بهترين چيز را براي يك زن ، ديده نشدن او به وسيله ي نامحرم مي دانست. اما پرده ي سينما و يا بعضي نشريات چيز ديگري مي گفتند.
به ياد بعضي از كتاب ها ، بعضي از تئاترها ، بعضي از توريست ها و باز هم بعضي از فرهنگسراها مي افتي ، دوست داري بفهمي به پايگاه هاي دشمن چرا مجوز داده مي شود و چرا با توقيف شدن آنها چندتاي ديگر درست مثل آن ها باز مي شود؟
دلت مي خواهد بداني در چند سال گذشته چند فيلم درباره ي جنگ و شهدا ساخته شده و چندتاي آن ها به جشنواره هاي بين المللي فرستاده شده است.
اصلا انگار بعضي ها هنوز « شبيخون فرهنگي » را نفهميده اند.
از پدرت شنيده بودي شبيخون حالتي از جنگ است كه همه ي نيروهاي خودي سلاح هايشان را كنار گذاشته ، به كار ديگري مشغولند و از دشمن كاملا غافلند ؛ و در اين حالت دشمن به آن ها حمله مي كند.
ذهنت به اين سوال ها مشغول است كه به خانه مي رسي ، روزنامه را روي طاقچه مي گذاري ، دفترت را برمي داري و شروع مي كني به نوشتن :
« به نام خدا… اگر من به جاي اقاي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي بودم ، اول كمي خجالت مي كشيدم…»1-2-
………………………………………………………………………….
پي نوشت.
-1 منبع : كتاب جوان بصيرت عشق.
- 2 بسيجي ! رزمنده ي جنگ امروز ! هم سالان ما در 8 سال دفاع مقدس و توپ و خمپاره با ايمانشون كشور رو حفظ كردن ، حالا نوبت به تو رسيده تا با ايمانت خمپاره هاي نامرئي دشمن رو خنثي كني و كشور رو حفظ.
حاضری ؟؟؟ پس یا علی بگو و بلند فریاد بزن : ما خونمان با عشق ولایت جاریست .
ما باد خواهیم و شد و دشمنانمان خاکستر و ما آنان را به دیار فراموشی ها خواهیم سپرد.
چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند.
بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به دو قورباغه دیگر گفتند: که دیگر چاره ای نیست شما به زودی خواهید مرد.
دو قورباغه این حرفها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند. اما قورباغه های دیگر مدام می گفتند: که دست از تلاش
بردارند چون نمی توانند از گودال خارج شوند و خیلی زود خواهند مرد. بالاخره یکی از دو قورباغه تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت. سر انجام به داخل گودال پرت شد و مرد.
اما قورباغه دیگر با تمام توان برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد. هر چه بقیه قورباغه ها فریاد میزدند که تلاش بیشتر فایده ای ندارد او مصمم تر می شد تا اینکه بالاخره از گودال خارج شد. وقتی بیرون آمد. بقیه قورباغه ها از او پرسیدند: مگر تو حرفهای ما را نمی شنیدی؟
معلوم شد که قورباغه ناشنواست. در واقع او در تمام مدت فکر می کرد که دیگران او را تشویق می کنند.
»» تعبیر خواب حضرت زینب (سلام الله علیها)
دیدم که ناگهان نفس آسمان گرفت
یکباره شد کبود و کران تا کران گرفت
دیدم که نعره میزند و داد میکشد
با خود مرا به سلسلهی باد میکشد
طوفان به هر اشاره مرا پرت میکند
پا میشوم دوباره مرا پرت میکند
تا ناگهان درخت بزرگی میان باد
آغوش شد به این تن لرزان پناه داد
چشم حسود باد که افتاد بر درخت
خود را شبیه خنجری انداخت در درخت
دور درخت چنبره زد مست و خشمگین
از ریشه کند و روی سرش برد و زد زمین
از هول باد لرزهای افتاد بر تنم
دیدم گرفته است به یک شاخه دامنم
آویختم به شاخه ولی باد سر رسید
در من وزید و نعرهزنان شاخه را برید
در گیر و دار باد و درخت و غبار و خار
چشمم به سوی شاخهای افتاد استوار
تا شاخه را گرفتم و آرامتر شدم
دیدم که باد مانده و من هستم و خودم
حالا میان باد تنی خسته مانده است
دیگر فقط دو شاخهی پیوسته مانده است
با آخرین رمق که در این جان خسته است
میگیرم آن دو را به هزار آرزو به دست
اما هنوز گرم نبردند بادها
دیگر مرا محاصره کردند بادها
بادی از آن کرانه که خنجر کشیده است
بادی از این کرانه که دورم تنیده است
بادی هدف گرفته یکی از دو شاخه را
بادی به کف گرفته یکی از دو شاخه را
از هر طرف هجوم میآرند بادها
آه این چه کینهای است که دارند بادها
پشت مرا که شاخه به شاخه شکستهاند
گویا برای کشتن من شرط بستهاند
افتادهام به خاک و کسی غیر باد نیست
راهی شده است و فاصلهاش هم زیاد نیست
دنیا سیاه و دشت سیاه و هوا سیاه
طوفان که حمله میکند و من که بیپناه…
***
بیدار شو! بلند شو زینب! بلند شو!
کابوس دیدهای تو هم امشب؟ بلند شو
کابوس نه که خواب تو عین حقیقت است
کابوس نه حکایت عمری مصیبت است
سخنرانی استاد اخلاق آقای اخوان
ماههای حرام:ذی القعده ،ذی الحجه،محرم ورجب
در حکم ماههای حرام آمده شروع جنگ برای مسلمانان جایز نیست ولی دفاع اشکال ندارد به هر میزان که باشد .
صدام ملعون در ماه ذی القعده به ایران حمله کرداین خودش کار حرامی بود.
در مفاتیح الجنان صفحه 246 دعایی برای صبر از امام صادق در اعمال ماه رجب آمده که در بقیه ماهها هم می توان خواند ومختص این ماه نیست که خیلی فضیلت هم دارد.ابتدای آن این است :(نصف صفحه)
اللهم انی اسئلک صبر الشاکرین لک،وعمل الخائفین منک ویقین العابدین لک ……….. (التماس دعا)
مطالبی در مورد امام هادی (علیه السلام):
ایشان 20سال پایان عمر شریفشان را در سامرا بودند به دستو متوکل (ملعون) دوران حضرت (علیه السلام)مصادف بود با 6ظالم که یکی از ستمگر ترین آنها متوکل بود . ماموری گذاشته بود به نام عمر بن فرج که مواظب آنها باشد تا دین را ترویج ندهند او رابطه امام را با مردم قطع کرد ودر محاصره قرارشان داد حتی نمی گذاشتند کسی به آنها کمک کند آنها را جریمه سنگین می کرد
به طوری که زنان علوی کارشان به جایی رسیده بود که یک لباس سالم بیشتر برایشان مانده بود که نوبتی با آن نماز می خواندند تا زمانی که متوکل کشته شد.
ولی پسر متو کل به نام مستحصر درست مخالف پدرش بود آنقدر که آخر در مجلسی به خاطر شعر توهین آمیز پدرش باغلامان نقشه قتل او را کشید واو را به قتل رسانید .
واین را امیرالمومنین سالها قبل به مردم خبر داده بود وفرموده بودند که در زمان امام دهم کافرترین خلفا ی غاصب حکومت خواهد کرد که نزدیکترین فرد به او ،او را خواهد کشت.
عمر بن فرج می گوید :متوکل به من دستور داده بود با گاوها به روی قبور مطهر امام حسین یارانش بروم وقتی رسیدم گاوها روی همه قبرها رد شدند ولی جلوی قبر امام حسین (علیه السلام) ایستادندمن هم چوب برگرفتم وگاوها را می زدم چوبها شکست ولی گاوها قدم بر قبر امام نگذاشتند ،حیوان ادب دارد و آدمهایی که توهین می کنند از حیوان پست ترند.
یکی سوال کرد چرا پس روز عاشورا اسب ها بر پیکر مطهر امام(علیه السلام)رفتند ؟ فرمودند این اسب ها در اصل عرب نبودند ومعلوم نبود از کجا آمدند چه به خوردشان داده بودند.
در دوران کودکی امام هادی (علیه السلام )در مدینه بودند وهمین عمربن فرج مامور شد امام را تحت کنترل بگیرند.
همه را جمع کرد وگفت کسی را پیدا کنید که عالمترین مردم باشد ولی مخالف امام باشد .
مردم جنیدی را آوردند.عمر هم به او گفت می خواهم تو را معلم امام هادی (علیه السلام)قراردهم وتو باید ارتباط او را با شیعه قطع کنی .
ودر برابر به او خانه واموال فراوان دادند. جنیدی آمد پیش حضرت وایشان را برد به یک ساختمانی وبه ایشان درس می داد و بعد در را قفل می کرد و می رفت . زمانی که ارتباط امام با شیعه کاملا قطع شده بود .
عمر بن فرج می گوید روز جمعه ای جنیدی را دیدم وگفتم بچه پیشت چه می گوید جنیدی گفت:تو به او می گویی کودک چرا نمی گویی بزرگ خاندان بنی هاشم ،….، تورا قسم می دهم آیا عالمتر از من در مدینه سراغ داری ،به خدا قسم در یک قسمت مبالغه می کنم ایشان بالا تر از آن را به من می آموزد.مردم فکر می کنند او پیش من درس می آموزد والله من از او درس می گیرم.
من چشم پوشی کردم .دفعه دوم که او را دیدم یک بار دیگر احوال امام را پرسیدم دوباره گفت :نگو بچه بگو بزرگوارترین انسان ،بهترین اهل زمین همین کودک است بالاترین خلق خدا این نوجوان است می گویم قرآن بخوان می گوید کدام سوره من از بلندترین سوره ها آیه ای می خوانم ومی خواهم بقیه را بخواند اوهم طوری می خواند که تا بحال از آن خوش صدا تر وصحیح تر از آن نشنیده بودم حتی با صوتی زیبا تر از صوت داوود نبی . این نوجوانی است که پدرش در بغداد به شهادت رسید درحالی که این خردسال بود او بین کنیزان سیاه پوست رشد کرد من نمی دانم این علمها را از کجا آورده است. دفعه سوم که او را دیدم ،دیدم این عالمی که مخالف امام بود قائل به امامت امام شده و یکی از مریدان امام هادی(علیه السلام)شده ،حالا برای او تبلیغ میکند.
معرفی کتاب:کشف الغمه فی معرفه الائمه(علی بن عیسی اربل)متوفای693هجری قمری
این الرجبیون…؟ماه عزیز رجب است،ماهی که منصوب به حضرت
ذات احدیت جل واعلاست ،ماهی که اولین روزش باقری،سومینش
نقوی،دهمینش تقوی،سیزدهمینش علوی،نیمه اش زینبی وبیست
وهفتمینش محمدی است برای هم دیگه هم دعا کنیم.
اللهم عجل لولیک الفرج: برای ظهور آقا بهترین دعاست
دیروزازهرچه بود گذشتیم،امروزازهرچه بودیم گذشتيم !آنجاپشت خاكریز بودیم و اینجا در پناه میز! دیروزدنبال گمنامی بودیم وامروزمواظبیم ناممان گم نشود!جبهه بوي ایمان می داد و اینجا ایمانمان بو می دهد آنجادرب اطاقمان مينوشتيم ياحسين فرماندهي ازآن توست الان مينويسيم بدون هماهنگي واردنشويد الهی نصیرمان باش تابصیرگردیم، بصیرمان كن تاازمسیربرنگردیم وآزادمان كن تااسیرنگردیم.
از یک دوست
چرا امام فرمودند : خرمشهر را خدا آزاد کرد.
آقای ارضی در طی سخنرانی ای در پایگاه محلمان چنین فرمودندکه:
صدام که مهره جاسوسی اسرائیل بود نقشه کشید از طرف خرمشهر به ایران حمله کند ویک هفته ای برسد تا تهران ولی نتوانست چون ملت ایران با توکل بر خدا در برابر زیاده خواهی صدام ایستادند و4آبان بعد از 35روز مقاومت خرمشهر سقوط کرد وبه دست بعثی ها افتاد .
امام که این خبر را شنیدند فرمودند:خرمشهر باید آزاد شود….
همه گوش به فرمان رهبر گفتند :لبیک یا خمینی
10 اردیبهشت سال 61ساعت 30دقیقه بامداد عملیات را شروع کردند
خرمشهر از شمال متصل شده به کرخه وچهار طرف آن در صحرا ها را دشمن آب رها کرده بود وبه آن برق وصل کرده بود ایران راهی جز رود اروند نیافت واز آنجا حمله کرد.
عنایت حضرت حق بود که خرمشهر آزاد شد ، امدادهای غیبی اینجا خیلی به داد رزمنده ها رسید.
سال 1342زمانی که امام را تبعید می کردند پرسیدند آقا سربازات کو نجاتت دهند امام فرمودند سربازان من همان طفلان در گهواره هستند
وقتی سابا کی ها آمده بودند امام را ببرند امام می فرمودند من از آنها نترسیدم ولی آنها از من ترسیدند.
بنی صدر کسی که قرار بود بشه رئیس جمهور 20سالگی دعوتش کردند برای اسرائیل سخنرانی کند ببین چی بود ملعون
مردم می گفتند: درود بر خمینی، درود بر خمینی
امام فرمودند:اگر همه اینها هم می گفتند مرگ بر خمینی مرگ بر خمینی ذره ای از اراده من کم نمی شد چون هر کار می کنم فقط برای خداست.
مثل نامه 53نهج البلاغه که امام علی علیه السلام برای مالک اشتر نوشتند.
صیادشیرازی تعریف می کند: بین فرماند هان بحث بود که عملیات را ادامه دهیم یا نه چون هم بچه ها خیلی خسته بودند هم صحنه را نمی شد خالی کرد بعد از جلسه در همین فکر بودم که حالت خاصی به من دست داد ونور سبزی را دیدم بعد شنیدم از بیسیم صدا می آید که خرمشهر آزاد شد همان جا فهمیدم خرمشهر را خدا آزاد کرد
اولین شهید روحانی شهید مظلوم شیخ قنوتی بود
می گم مظلوم چون به طور فجیعی به شهادت رساندنش ومی گفتند ما خمینی را کشتیم
اولین شهید زن هم ناهید فاتحی کرجو بود دختر 17ساله که به خاطر اینکه به امام اهانت نمی کرد سرش را تراشیدند ودر کوچه های اهواز می کشاندندش ولی او با شجاعت تمام با اعتقاداتش ماند تا شهیدش کردند .
در دوران جنگ از 18 کشور دنیا اسیر گرفتیم جنگ ما جنگ بین اسلام وکفر جهانی بود
امام سجاد می فرمایند :خدا را شکر که دشمنان ما احمق ها هستند.
چون هنوز نفهمیدند با ایران از سر تهدید نمی توان وارد شد .
شهادت هم لیاقت می خواهد که به همه نمی دهند
ولی بعضی از شهدا شاید اجرشان هم بیشتر باید یک شیمیایی بعد از 20سال که از پیروزی انقلاب می گذشت می گفت من 20ساله آرزو دارم یک ساعت خواب آرام کنم می دانید یعنی چه خودمان به خاطر یک شب بی خوابی یک روز می خوابیم .
حالا وظیفه ما:
خط مقدم را بیاوریم در خانه امروز خط جبهه در خانه است در برابر ماهواره آثار منفی آن خیلی بیشتر از آثار مثبت آن است امروز وظیفه ما حفاظت از انقلاب وارزشهای اسلامی با شناخت دشمن وتهدید های دشمن است.
سازمان سیا یک طرحی ریخته برای براندازی شیعه که 900میلیون پول پای آن گذاشته است
آمریکا پول می گذارد صهیونیست اجرا می کند یکی از شبکه های بزرگ وپربیننده فارسی بان مدیر آن یک افغانی وهابی از تبار وهابیون ملعون است
اینها کنار هم فیلم می سازند شیعه می بیند .امروز ابزار جنگ تغییر کرده یک نفر هم ماهواره داشته باشد می تواند با گوشی ضبط کند وبلوتوث کند پس نماد بد بازتابش بیشتر است مواظب باشید.
دعای پیامبر (ص) در ماه رجب
چون رسول خدا(ص) نظرش به هلال رجب مىافتاد میفرمودند: خدایا ماه رجب و شعبان را بر ماه مبارک گردان و ما را به ماه مبارک رمضان رسانده و بر گرفتن روزه و عبادت و بر حفظ زبان و پوشیدن چشم از نامحرمان یارى فرما و بهره ما را از آن ماه تنها گرسنگى و تشنگى قرار نده. (سننالنبی، ج1، ص363)
رجبیون کجایند؟
حضرت امام صادق(ع) فرموده است: روز رستاخیز سروشى از درون عرش ندا مىدهد رجبىها کجایند؟ گروهى برمىخیزند که چهرهشان براى مردم محشر مىدرخشد، بر سرشان تاج پادشاهى آکنده از مروارید و یاقوت است. همراه هر یک از ایشان هزار فرشته از سوى راست و هزار فرشته از سوى چپ ایستادهاند و به او مىگویند اى بنده خدا! کرامت خداى بر تو گوارا باد! از عرش هم ندا مىآید که اى بندگان من! سوگند به عزت و جلال خودم جایگاه شما را گرامى و عطاى شما را جزیل قرار مىدهم و غرفههایى از بهشت به شما ارزانى مىدارم که از زیر آن جوىها جارى است و جاودانه در آن خواهید بود و پاداش عملکنندگان چه نیکوست، شما براى من در ماهى، روزهی مستحبى گرفتید که حرمت آن ماه را بزرگ و حق آن را واجب کردهام. اى فرشتگان من! اى بندگان و کنیزکان مرا به بهشت درآورید. امام صادق اضافه فرموده که این پاداش کسى است که چیزى از ماه رجب را روزه بگیرد، هر چند یک روز از دهه اول یا دوم یا آخر آن باشد. (روضةالواعظین، ج2، ص402)
میلاد امام محمد باقر هم تبریک می گویم
حدیثی از طرف ایشان به شما عیدی می دهم:
اگر در زندگی حاجتی دارید ما را وسیله قرار دهید به حاجت خود می رسیدولی اگر دیگران را وسیله قرار دهید به حاجت نخواهید رسید.
سلام
امروز خوب یادمان رفت همه خوبی ها را
یادمان نمی رود دیروز با جان دل به مبارزه با دشمن می پرداختیم
اما امروز خوب یادمان رفت طرف مقابل ما کدام دشمن است کدام دوست!!!
یادمان نمیرود دیروز جوان هایمان را مثل گل برای میهن اهدا کردیم
اما امروز خوب یادمان رفت جانبازان شیمیایی دربند بیمارستان ها را(کوثر و ساسان)
یادمان نمی رود دیروز خرمشهر تندیس مقاومت بود
اما امروز خوب یادمان رفت معنی مقاومت را…
یادمان نمیرود دیروز دهلران جزیره مجنون فکه دوکوهه و…
اما خوب یادمان ماند جزیره کیش و خاطره به یادماندنی….
یادمان نمی رود دیروز استقبال با شکوه آزادگان
اما خوب یادمان دادند طنعه زدن به جانبازان آزادگان و ….